English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1794 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exact U تحمیل کردن بر درست
exacted U تحمیل کردن بر درست
exacts U تحمیل کردن بر درست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
forces U تحمیل کردن
horn in U تحمیل کردن
dictate U تحمیل کردن
inflicts U تحمیل کردن
dictated U تحمیل کردن
cark U تحمیل کردن
dictate U تحمیل کردن
dictating U تحمیل کردن
saddles U تحمیل کردن
inflict U تحمیل کردن
force U تحمیل کردن
inflicted U تحمیل کردن
inflicting U تحمیل کردن
dictates U تحمیل کردن
impose U تحمیل کردن
burdens U تحمیل کردن
imposes U تحمیل کردن
forcing U تحمیل کردن
protruding U تحمیل کردن
protrudes U تحمیل کردن
protrude U تحمیل کردن
saddled U تحمیل کردن
saddle U تحمیل کردن
put upon U تحمیل کردن بر
burden U تحمیل کردن
protruded U تحمیل کردن
put-upon U تحمیل کردن بر
burdens U بارکردن تحمیل کردن
putting U قراردادن تحمیل کردن بر
lobbied U تحمیل گری کردن
puts U قراردادن تحمیل کردن بر
lobbies U تحمیل گری کردن
put U قراردادن تحمیل کردن بر
burden U بارکردن تحمیل کردن
put on U : تحمیل کردن گذاردن
lobby U تحمیل گری کردن
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
constraining U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
to lay on U بستن مالیات تحمیل کردن
task U تهمت زدن تحمیل کردن
tasks U تهمت زدن تحمیل کردن
to put on U شرط بندی کردن تحمیل کردن
induces U فراهم کردن تحمیل کردن
induced U فراهم کردن تحمیل کردن
induce U فراهم کردن تحمیل کردن
inducing U فراهم کردن تحمیل کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
to cleanvp U درست کردن
to put to rights U درست کردن
set in order U درست کردن
concocts U درست کردن
fix up U درست کردن
concocting U درست کردن
makes U درست کردن
cleaned U درست کردن
concocted U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
make up U درست کردن
trimmest U درست کردن
adapt U درست کردن
fabricate U درست کردن
corrects U درست کردن
indite U درست کردن
to fix up U درست کردن
correcting U درست کردن
to get up U درست کردن
fettle U درست کردن
clean U درست کردن
correct U درست کردن
trims U درست کردن
fabricated U درست کردن
to set in order U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricating U درست کردن
to set to rights U درست کردن
set right U درست کردن
weave U درست کردن
weaves U درست کردن
to erect into U درست کردن از
redd U درست کردن
gullies U درست کردن
gulleys U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashions U درست کردن
cleans U درست کردن
fashion U درست کردن
shapes U درست کردن
trim U درست کردن
manufactured U درست کردن
builds U درست کردن
manufactures U درست کردن
buildings U درست کردن
fashioning U درست کردن
cleanest U درست کردن
make U درست کردن
to set U درست کردن
build U درست کردن
to sct aright U درست کردن
shape U درست کردن
manufacture U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
gully U درست کردن
concoct U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
pond U حوض درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
teams U دسته درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
ponds U حوض درست کردن
team U دسته درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
manipulate U با استادی درست کردن
re form U دوباره درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
scramble U املت درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
scrambling U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
to toss up U زود درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
dresses U درست کردن لباس
frame U پاپوش درست کردن
dress U درست کردن لباس
hedged U خاربست درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
manipulates U با دست درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com